حسّ ششم
قدم زنان بر ساحل دریا بہ سمت یکے از صخره هاے نسبتا مرتفع روبرویے آمدم و با احتیاط فراوانے بر بلنداے آن صخره قرار گرفتم. بخاطر وزش ملایم هوا دریاے وسیع روبرویے تا حدودے موّاج گشتہ بود و باید حسابے جانب احتیاط را مےگرفتم. همانگونہ کہ خود را بر بلنداے صخره مےدیدم تمام توجّهم را غرق در آن بےکران دریا ساختم. موجها بشکل زیبا و
هماهنگے در حال آمدن بسمت صخره بودند. موجهاے آرامے بنظر مےآمدند و جز صلح و صفا صحبت دیگرے با خود نداشند. نفس عمیقے سردادم و خود را غرق در آن آبے بےانتها ساختم آنچنان کہ بعد از لحظاتے احساس کردم سوار بر آن امواج بر اعماق آن بےکران شناورم. چہ احساس لذّت بخشے! گویے کہ خود را مالڪ بےقید و شرط آن نامتناهے مےدیدم؛...
درست در همین اثنا کہ در اوج لذّت آن امواج غرق بودم بطور کاملا ناخودآگاه و بےآنکہ افکار یا احساسم خواستہ باشند تصویر ناموزونے از شخصے کاملا ناآشنا رشتہ ملایم ذهنم را از هم گسست؛...
این براے اولین بار نبود کہ چنین حالت نامتعارفے
در ذهنم ایجاد مےگشت!.... درست مانند کاربرے کہ غرق در صفحہ شخصے خود باشد و بیکباره هکرے با رمزگشایے بخواهد وارد صفحہ شخصے کاربر شود؛... یا موج رادیویے قویے کہ بر موج ضعیفترے واقع گردد؛...
ولے آیا امکان این هست چنین حالتے کہ در فضاے مجازے و امواج رادیویے ایجاد مےشود در رشتہ افکار یا احساس بشر ایجاد گردد؟! یعنے امکان این هست کہ بدون هیچگونہ رابطہ پیش فرضے رشتہ افکار شخصے در رشتہ افکار دیگرے مانند یڪ هکر قوے بیکباره ظاهر گردد؟!...
ولے چہ چیزے در این میان هست کہ ارتباط میان رشتہ هاے حسّے و افکارے نامتعارف را بیکباره ایجاد مےکند؟!...
دوستے بہ من مےگوید بخاطر آرامش روانے کہ در وجود تو حکمفرماست حسّ ششم در درونت فعال است.
حسّ ششم؛.... حسّے کہ بطور ناخودآگاه در ذهن ایجاد مےشود؛... ولے منشأ این حسّ ناشناختہ از کجاست؟!...
گاهی این حس ششم یه افکاری رو به ذهن میاره که عالین و اکثرا ناموفق ان...