پرتو دل

رازهاے نهفتہ

رازهاے نهفتہ

پرتو دل

دل بہ دل نهام
شنیدم کہ دل چہ ها گفت
گنجینہ ایے پر از رازها داشت
نشستم تا توانستم از اسرارش نوشتم

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسّ ششم» ثبت شده است

   قدم زنان بر ساحل دریا بہ سمت یکے از صخره هاے نسبتا مرتفع روبرویے آمدم و با احتیاط فراوانے بر بلنداے آن صخره قرار گرفتم. بخاطر وزش ملایم هوا دریاے وسیع روبرویے تا حدودے موّاج گشتہ بود و باید حسابے جانب احتیاط را مےگرفتم. همانگونہ کہ خود را بر بلنداے صخره مےدیدم تمام توجّهم را غرق در آن بےکران دریا ساختم. موجها بشکل زیبا و

هماهنگے در حال آمدن بسمت صخره بودند. موجهاے آرامے بنظر مےآمدند و جز صلح و صفا صحبت دیگرے با خود نداشند. نفس عمیقے سردادم‌ و خود را غرق در آن آبے بےانتها ساختم آنچنان کہ بعد از لحظاتے احساس کردم سوار بر آن امواج بر اعماق آن بےکران شناورم. چہ احساس لذّت بخشے! گویے کہ خود را مالڪ بےقید و شرط آن نامتناهے مےدیدم؛...

۲ نظر ۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۱